سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : ترکیب بند

سـجـاده ایــم پـهــن بــرای دعــا شــدیــم          نـائـل به هـمـنـشـیـن شـدن اولیـاء شـدیم

تـاثـیـر کـرد خصلت خوبان به روی ما          از یُـمـن سـجـده های شـمـا بـا خـدا شدیم


از دسـتـبـاف بـودنـمـان خـیـر دیــده ایـم          پـاخـورده ایم و از شـرفـش پُـر بها شدیم

هـر نـخ ز ما مـطـهـر انفـاس دلـبر است          با این حـسـاب هـم نـفـس کـبـریـا شـدیـم

شکـر خدا به طالعمان مهر عشق خورد          پاگـیر لطف بی حـد و حـصر شما شدیم

اصلا چه حاجت است به آب و گلاب ها          مـا پـاک از طهـارت این گـریـه ها شدیم

وابستگی به یار اثـراتـش مشخص است          فارغ ز ما چو یار شد؛ از غـصه تا شدیم

هـرچند دست جـمع زمین خـورده ایم ما          گـفـتـنـد عشق و پـیش قـدمهـاش پا شدیم

 سـجـاده ایـم قسمت ما شـور و شیـن شد

یعـنـی که پـای بـوسی ابـن الحـسیـن شد

امشب مدینه حال و هوایش معطر است          از شوق چـشم منتظرش آسـمان تر است

باران گرفت و جان دوباره به خاک داد          ابـر نـگـاه تـو چـقـدر سـبـزه پرور است

کـاسـه به دست ها هـمه از راه می رسند          باب الـمـراد عـالـم و آدم همین در است

امـشـب بـه آفـتـاب؛ قـمـر فـخـر مـی کـند          در خانـۀ حسین مهـی جـلـوه گرتر است

گـهـواره را نـگـاه کـنـیــد عـشــق آمــده          زهراست یا حسین؛ حسن یا که حیدر است

پـیـغـمـبـری چــقــدر بــرازنـده اش بُـوَد          پـیـشـانـی اش تـجـلّـی نـور پیـمـبـر است

طـرز نـگـاه کـردنش آیـیـنـۀ عـلـی است          بر قاب صورتش رخ زهرا مصور است

مــا از ازل مــلازم خــاک ره تـــوأیـــم          مـا را نـوشـتـه اند گـدا چون مُقـدّر است

تـا چـنـد کــفــر؟ بــادۀ ایــمــانــیــم بــده

یـعـنـی که از صـحـیـفـه مـسلـمـانیم بـده

هرکس ز عشق تاب و تبش شهره می شود          بیش از همه غـم و تعبش شهره می شود

زردی رویـش از اثـر سجـده هـای روز          با اینکه سجده های شبش شهره می شود

مـادر بــزرگ زاده و بـابـا شـه قـریـش          خیلی بجاست گـر نسبش شهره می شود

تا روز حـشر کار ابو حـمـزه اش گرفت          هرکس که گشت منتسبش شهره می شود

شمشیر خطبه اش کـمـر شـام را شکست          اینگونه تا ابد غـضـبـش شهـره می شود

نـخـلـی کـه آبـیــاری دسـت کــریــم شـد          در شـهـر مـزۀ رطـبـش شهـره می شود

سر میدهیم پای تو عشق است عشق عشق          عـاشـق دل بـلا طـلـبـش شهـره می شود

تـطـهـیـر آب وام گرفـته ز طهـر توست

خورشید آسمان و زمین جای مهر توست

از بس کـلام معجـزه دار تو نـور داشت          خورشید شد هرآنکه به پایت حضور داشت

وقتی که دست و پای تو از سجده آب شد          در عرش خود خدای تو حس غرور داشت

حــاجــیِّ نــا شــنــاخــتــۀ کــاروان حـج          در قـافـله به یُمن تو نعمت وفـور داشت

نزدیکها که جای خودش لطف ویـژه ای          آقـای خـوب مـا بـه گـدایـان دور داشـت

جـبـرئـیـل می رسید به پابوسی اش مـدام          وقـتـی که در نـمـاز دم یا غـفـور داشت

تو حضرت کـلـیمی و ادعـیه شاهد است          محرابِ خانۀ تو شبـاهت به طور داشت

لطـف دعـای نـیـمـه شبت بر هـمه رسید          از برکت صحـیـفۀ تو دین زبـور داشت

زخـم زبان و طعـنـه اگرچه زیـاد خورد          ایــوب آل فـاطـمـه قـلـبـی صبور داشت

آمـــاده ایــم رخـصـت افــروخــتــن بــده

پــروانـه ایـم اذن ز غــم ســوخـتـن بــده

اصلا چه شد که روی تو در آفتاب سوخت؟          هر وقت خورد بر لب خشک تو آب سوخت

اصلا چه شد که خیمه ات آتش گرفته بود؟          در بین شعـله های عدویت کـتاب سـوخت

در گـیـر و دار ردشـدن هـمسرت ز شام          آتش سراغ مـعـجـرش آمد نقاب سوخت

رجـالـه هـا به صورتـتـان سنگ می زدند          از طعنه های شهر دلت بی حساب سوخت

بـر روی زخـم گـردن تو مـرهـمی نبود          وقتی که از حرارت سرب مذاب سوخت

دیدی چگونه چوب به لبهای عشق خورد          دیدی چگونه از غم این سر رباب سوخت

یـعـقـوبِ دل شکـسته چهـل سال آزگـار          چشمت به یاد روضۀ بزم شراب سوخت

گفتم رباب و روز و شبم رنگ غم گرفت

"بس کن ربـاب"عـمـۀ سـادات دم گرفت

نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید



تـاثـیـر کـرد خصلت خوبان به روی ما          از یُـمـن سـجـده های سحـر با خـدا شدیم



اصلا چه شد که خیمه ات آتش گرفته بود؟          در بین شعـله های جهـنم کـتاب سـوخت



بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد



پـای تو را به نـاقـۀ رم کـرده بست شمر          از کربلا به کوفه تنت زین عذاب سوخت